تاریخ نگرى و تاریخ نگارى در قرآن کریم
تاريخ و علوم آن
قرآن کريم از آغاز نزول پر برکت خود بر قلب مبارک خاتم پيامبران(صلی الله علیه و آله) يک تحول فرهنگى بسيار گسترده و عميقى را خبر داد. اين تحول از يک ايده و پيشبينى، به يک واقعيت غيرقابل انکار تبديل گشت. جهان اسلام از تمدنى بى مانند برخوردار شد، و حوزه هاى علمى قرآنى رونقى ويژه پيدا کرد.
بشريت از ظلمتهاى جاهليت به انوار پر فروغ ايمان و معرفت گرايش پيدا کرد. مسلمانان در اوج عزت و فرزانگى قدمهاى استوارى را به سوى تمدن اسلامى برداشتند و رغم تمام مشکلات از انحراف در مسير رهبرى مسلمين، با حمايتهاى بىدريغ اهلبيت عصمت، نور پر فروغ هدايتهاى الهى بر مسلمين پرتو افکنده بود.
ولى افسوس که مشکلات و حوادث تاريخى با دور شدن تدريجى مسلمانان از تعاليم آسمانى قرآن کريم دست به دست هم داده و وضعيتى اسف بار در آموزش و پرورش آنان به وجود آورد، و دشمنان ديرينه اسلام و قرآن را بر بهره بردارى منفى و سواستفاده از وضعيت بحرانىِ فکرى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى، جهان اسلامى تشويق نمود، و به تدريج فرصت را براى استعمار در حوزه هاى فرهنگى و سياسى و اقتصادى در کشورهاى اسلامى فراهم نمود و ما را در دريايى از خودباختگى و نابارورى فرو برد. تا اينکه رادمردانى غيور، خود باور، اسلام شناس و قرآن فهم در جهان اسلام طلوع نمودند و کوس غروب استعمار و غربزدگى را کوبيدند و سرود رهايى مسلمانان را سر دادند، به اميد اينکه به دامن قرآن کريم ـ چون گذشته ـ برگردند و اسلام ناب را در سرتاسر جهان حاکميتى تازه ببخشند.
با توجه به نگرش تاريخى عميقى که اين مردان الهى از کتاب خدا داشتند، توانستند با مآل انديشى، مسلمانان را به سوى آينده سوق دهند. بهره گيرى از نگرش تاريخى قرآن کريم و تأمل ورزى در آن همواره راهگشاى رهبران و عالمانى بود که نداى صلاح و سداد آنان، رستگارى جوامع انسانى را به همراه داشته است.
مهمترين اين رهيافت معرفتى عبارتند از:
1 ـ ژرفنگرى در پرتو تربيت روحيه پژوهشگرى و تحقيق.
2 ـ قرآنى بودن و قرآنى زيستن در انديشه، انگيزه ها، روشها و رفتارها.
3 ـ مطالعه عميق تاريخ و فهم صحيح گذشته، و الگو گرفتن براى آينده.
4 ـ آينده نگرى کلان در پرتو تاريخشناسى قرآنى.
نوشته حاضر تلاشى است در اين جهت به منظور آشنايى آموزهها و نگرشهاى تاريخى قرآن، به اميد اينکه شاهد بر داشتن گامى بزرگ در آيندهاى نه چندان دور توسط پژوهشگران قرآنى باشيم.
واژه تاريخ
هر چند واژه تاريخ، به معناى مرزبندى زمان(2)و تعيين زمان وقوع يک حادثه و رويداد به کار رفته،(3)ولى مفهوم متعارف آن؛ سرگذشت يا گذشته يک شىء يا يک موضوع مىباشد.(4) بنابراين؛ قلمرو تاريخ و علوم مربوط به آن حوادث زمان گذشته است، چه در سطح گزارش آن حوادث و يا ريشه يابى آن و يا فراتر از ريشه يابى ريشه هاى واقعى دور و نزديک آن حوادث که همه به علوم تاريخ معروف مىباشند. در واقع، به تعداد موضوعات موجود و تحقق يافته و حوادث مرتبط با آن موضوعات تاريخى وجود دارد. مانند: تاريخ جهان، تاريخ انسان، تاريخ تک تک موجودات ديگر در جهان، تاريخ جوامع بشرى، تاريخ علم، تاريخ تک تک علوم، تاريخ انبياء، تاريخ حاکمان و قدرتمندان، تاريخ نهضتها، تاريخ کواکب و سيّارات و... .
علوم تاريخ
آگاهىهاى ما از گذشته يک موضوع، در چند سطح طبقه بندى مىشود و براى هر سطح از سطوح آگاهى، ابزار و روش و اصول متفاوت خواهيم داشت. بنابراين بهجاى علم تاريخ بايد به علوم تاريخ توجّه کنيم يا اينکه براى علم تاريخ رشته هاى گوناگون در نظر بگيريم.
شايد سادهترين فعّاليت علمى در حوزه تاريخ ـ به معناى رويدادهاى گذشته ـ ثبت آن رويدادها باشد و دانشى که به اين مهم بپردازد علم تاريخ نقلى نامگذارى مىشود و چنانچه فعاليت علمى ما در زمينه ريشهيابى رويدادها باشد و علل و پىآمدهاى حوادث گذشته را مورد مطالعه قرار دهد علم تاريخ تحليلى نامگذارى مىگردد. اما چنانچه به قوانين حاکم بر شکلگيرى رويدادها و تحوّلات گذشته بپردازيم، مطالعه علمى ما در سطحى بالاتر و فراتر از رويدادهاى گذشته خواهد بود و به چنين تلاشى علمى علم فلسفه تاريخ گفته شده است.
در حوزه تاريخ نقلى نيز دو فعاليت چمشگير مطرح است:
الف: تاريخنگارى يا نگارش و ثبت حوادث و رويدادها.
ب: تحقيق پيرامون حوادث ثبت شده، چه در زمينه اصل تحقق يک حادثه و چه در زمينه کيفيت وقوع آن حادثه.
در حوزه تاريخ تحليلى نيز در زمينه علتيابى و معلوليابى و کشف ارتباط حوادث و رويدادها با همديگر، مىتوانيم فعاليت علمى داشته باشيم.
در حوزه فلسفه تاريخ نيز در زمينه بررسى قانونمندى رويدادها و کشف قوانين حاکم بر مجموعه رويدادهاى گذشته و آينده مىتوانيم به طور علمى وارد شويم و به نتايج اساسى و زير بنايى دست يابيم.
نظرات شما عزیزان: